سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زینت زن = حفظ حجاب


پوستر حجاب چادر


حیا یعنی وقتی استادت حرف میزنه و نگاهش زیاد توی چهره ات میمونه شرم کنی کنی .


حیا یعنی وقتی با یه همکلاسی پسر حرف میزنی ادای بچه مومن در نیاری که نگاهتو 180 درج بچرخونی بلکه: خودت، ازدرونت مانعی داشته باشی که شرم کنه به یه نامحرم نگاه کنه.


حیا یعنی : خودت یه خط قرمز داشته باشی دورت و توی ذهنت نسبت به محرمات الهی.

وقتی راه میری طوری نری که نگاه ها به طرفت برگرده

وقتی توی خیابون میخندی حواست به اطرافت باشه حتی به اینکه لبخندت اغواگر نباشه( همون لبخندی که همه ما دخترها داریم و خودمون هم میدونین چه اثری داره در دیگران)


حیا یعنی وقتی لباس میپوشی شرم کنی که بدنت بزنه بیرون و مواظب طرز پوشیدنت باشی

حیا یعنی وقتی از جلوی جمع پسرها رد میشی نگرانی که مبادا از پشت سر هم نگاهشون دنبالت کنه و خودتو جمع میکنی و قدمهاتو مراقبت میکنی


حیا یعنی بدون آقا بالاسر مواظب خوت باشی


حیا یعنی وقتی یه عکس بد یا فیلم بد میبینی حتی اگه کسی نبینتت خودت شرم کنی که ادامه بدی.

حیا یعنی واسه خودت کرامت و حرمت قائل باشی


حیا یعنی وقتی میبینی به خاطر ظرافت صدات بقیه برمیگردن و نگاه میکنن صدا در گلوت خفه بشه ونگران بشی مبادا با صدات روی کسی اثر بد بذاری و حرف زدنت رو محدود کنی

حیا یعنی به نظر امل بیای اما توی جمعی که دخترا و پسرا دارن با هم حرف میزنن و کرکر میخندن و لودگی میکنن وارد نشی.

حیا یعنی وقتی وارد محیطی شدی که دونفر با هم مشغولن وارد شدی تو سرخ بشی و نه اونها

حیا یعنی آزرم، شرم به جا

حیا یعنی جلوی کسی که دوستش داری بیشتر مواظب رفتارت باشی و نه کمتر!


حیا یعنی خدا رو هر لحظه ناظر و حاضر بدونی.


حیا یعنی وقتی بی حیایی کردی از شرم همه وجودت هنگ کنه.




به همت نویسنده ی وبلاگ : پرواز دل





برچسب ها : حیا, نگاه, دختر با حجاب, دختر محجبه و چادری, حیا یعنی

موضوع : قطعات ادبی و اشعار حجاب ,



شهیده دانش‌آموز « زینب کمایی » که توسط منافقین به شهادت رسید، دفتر خودسازی داشت که هر شب کارهایش را محاسبه می‌کرد، از خواندن نماز به موقع تا کم خوردن غذا


خبرگزاری فارس: برگی از دفتر خودسازی شهیده 14 ساله+عکس            شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی» که توسط منافقین به شهادت رسید، دفتر خودسازی داشت که هر شب کارهایش را محاسبه می‌کرد، از خواندن نماز به موقع تا کم خوردن غذا          خبرگزاری فارس: برگی از دفتر خودسازی شهیده 14 ساله+عکس      به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس(باشگاه توانا)، شهید 14 ساله زینب(میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش به نام­‌های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.      خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت می‌کردند؛ زینب در سال 1359 به رغم آوارگی در شهر جدید و فرصت تحصیل سه ماهه، با موفقیت پای? سوم راهنمایی را گذراند.      زینب با آن‌که در «شاهین­ شهر» غریب بود اما فعالیت­های مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیت‌های متعدد فرهنگی، برنامه‌های خودسازی را نیز لحظه‌­ای فراموش نمی­کرد. نمودار برنام? خودسازی یک هفته­ای­ این دانش‌آموز، مؤید این مطلب است.      فعالیت‌‌های مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند­ ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.      پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتح‌المبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.      برگی از دفتر خودسازی شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی»      مادر این شهید 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت می‌کند:      زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن،  خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم‌خوردن صبحانه، ناهار و شام.      دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نهیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و بی‌صدایش، به یاد گریه‌های او در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.      زینب در عمل، تک‌تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت می‌کرد.

 

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس ( باشگاه توانا ) ، شهید 14 ساله زینب (میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد ؛ پدرش به نام­‌های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.


خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت می‌کردند؛ زینب در سال 1359 به رغم آوارگی در شهر جدید و فرصت تحصیل سه ماهه، با موفقیت پای? سوم راهنمایی را گذراند.


زینب با آن‌که در «شاهین­ شهر» غریب بود اما فعالیت­های مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیت‌های متعدد فرهنگی، برنامه‌های خودسازی را نیز لحظه‌­ای فراموش نمی­کرد. نمودار برنام? خودسازی یک هفته­ای­ این دانش‌آموز، مؤید این مطلب است.


فعالیت‌‌های مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند­ ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.


پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتح‌المبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.


خبرگزاری فارس: برگی از دفتر خودسازی شهیده 14 ساله+عکس            شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی» که توسط منافقین به شهادت رسید، دفتر خودسازی داشت که هر شب کارهایش را محاسبه می‌کرد، از خواندن نماز به موقع تا کم خوردن غذا          خبرگزاری فارس: برگی از دفتر خودسازی شهیده 14 ساله+عکس      به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس(باشگاه توانا)، شهید 14 ساله زینب(میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش به نام­‌های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.      خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت می‌کردند؛ زینب در سال 1359 به رغم آوارگی در شهر جدید و فرصت تحصیل سه ماهه، با موفقیت پای? سوم راهنمایی را گذراند.      زینب با آن‌که در «شاهین­ شهر» غریب بود اما فعالیت­های مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیت‌های متعدد فرهنگی، برنامه‌های خودسازی را نیز لحظه‌­ای فراموش نمی­کرد. نمودار برنام? خودسازی یک هفته­ای­ این دانش‌آموز، مؤید این مطلب است.      فعالیت‌‌های مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند­ ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.      پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتح‌المبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.      برگی از دفتر خودسازی شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی»      مادر این شهید 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت می‌کند:      زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن،  خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم‌خوردن صبحانه، ناهار و شام.      دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نهیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و بی‌صدایش، به یاد گریه‌های او در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.      زینب در عمل، تک‌تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت می‌کرد.

برگی از دفتر خودسازی شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی»



مادر این شهید 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت می‌کند:

زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن،  خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم‌خوردن صبحانه، ناهار و شام.


دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نهیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و بی‌صدایش، به یاد گریه‌های او در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.


زینب در عمل، تک‌تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت می‌کرد.







و تو ای خواهرم

قبل از هرچیزی دشمن از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من

این چنین باش تا مرید زینب باشی.

شهید امیر ممسنی





رسول خدا(ص) از جبرئیل سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟

جبرئیل فرمود: بله.

(یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاکمی‌پوشانند تا بدنش دیده نشود ؛

فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت (پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند،

ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.


به نقل از وبلاگ : حجاب  



برچسب‌ها: شوهر, غیرت, مرگ, بد حجابی, عفت, حیا, حجاب




به نقل از : چارقد



گزارشی از غبارروبی گلزار شهدا توسط دختران گروه «کبوترانه»






کجا بال کبوتر می‌فروشند؟


رنگ که گرفتی
پُررنگ که شدی
یادت می‌رود که خاک رنگی ندارد
که آب بی‌رنگ است
و همه‌ی تو از آب و خاک

یادت می‌رود که همین رنگ‌ها
فرصت انعکاس آسمان را
از روحت می‌گیرند
که خودت را
لابه‌لای هزاران حرف و اسم و حدیث
گم می‌کنی

که هر جا می‌رسی
رنگ‌ها را پس می‌زنی
و دنبال دلت می‌گردی

که دلت را بر‌می‌داری
و می‌زنی به آب
به خاک
به آتش…
تا رنگ‌ها بروند و
تو بمانی و دلت…
دلت که تشنه است
تشنه‌ی یک قطره باران…


کبوترانه گرد حریم امنی جمع شده‌اند
در بهشت؛
بهشتی که مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان است
و دارالشفای آزادگان.


هفته‌ای چند روز از شهر و رنگ و لعابِ گرفته‌اش جدا می‌شوند
و قلم به‌دست می‌گیرند
تا همان دم که رنگ بر حروفِ رنگ و رو رفته‌ی سنگ‌ها می‌زنند،
غبار ِنشسته از روزمرگی زندگی بر چهره‌ها و قلب‌ها‌یشان را پاک کنند.


این‌جا بهشت زهرای تهران است؛ قرار روزهای چهارشنبه‌ی دخترانی که دلتنگی‌های‌ هفتگی‌شان را برداشته‌اند و آمده‌اند تا گوشه‌ای با خود خلوت ‌کنند؛ خلوتی آغشته به رنگ سرخ… سپید… سبز…


«کبوترانه» نام گروه فرهنگی تعدادی از دختران تهرانی است، که در مناطق عملیاتی جنوب کشور، در ایام راهیان نور شکل گرفته. از اولین برنامه‌های این گروه، نوسازی و غبارروبی گلزار شهدای تهران، عیادت از جانبازان، و دیدار با خانواده‌های شهداست.

سارا که مدیریت بچه‌ها را به‌عهده دارد، می‌گوید: “قرار بر این است که در کنار این برنامه‌ها کلاس‌های مباحثه، اخلاق و خودشناسی با حضور اساتید برجسته و اعضا، در دفتر مرکزی گروه در بهشت زهرا برگزار شود.”



کــ ــجـ ـا گـ ـل‌هـ ـای پـَ ـرپـَ ـر مـ ـی‌فـ ـروشـ ـنــ ــد؟

شـ ـهـ ـادت را مـ ـکـ ـرّر مـ ـی‌فـ ـروشـ ـنـ ـد؟
دلـ ـم در حـ ـسـ ـرت پـ ـرواز پـ ـوسـ ـیـ ـد
کــ ــجـ ـا بـ ـال کـ ـبـ ـوتـ ـر مـ ـی‌فـ ـروشـ ـنــ ــد؟*


شما هم دلتان پــــرواز میخواهد؟
کـبـوتـرهـا منتظرند…











شهدا و حجاب




*شعر از سیدحبیب نظاری



موضوعات مرتبط: حجاب در اجتماعات، حجاب دانشجویان، متفرقه، کاروان راهیان نور
برچسب‌ها: غبارروبی گلزار شهدا توسط دختران, کبوترانه, چارقد, دختر با حجاب, محجبه, دختر, شهدا

حتی بی بی سی انگلیسی هم حاضر نیست ناموس خود را بفروشد.


همان بی بی سی ای که از انتشار عکس برهنه گلشیفته و دیگر زنان ابایی ندارد از انتشار عکس های برهنه عروس ملکه به خشم می آید و در هنگام دفاع از عروس ملکه حاضر است عکس او را با روسری منتشر کند.




عکس/BBC هم‌ناموسش رانمی‌فروشد!




منبع : صراط نیوز