سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زینت زن = حفظ حجاب

شهیده دانش‌آموز « زینب کمایی » که توسط منافقین به شهادت رسید، دفتر خودسازی داشت که هر شب کارهایش را محاسبه می‌کرد، از خواندن نماز به موقع تا کم خوردن غذا


خبرگزاری فارس: برگی از دفتر خودسازی شهیده 14 ساله+عکس            شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی» که توسط منافقین به شهادت رسید، دفتر خودسازی داشت که هر شب کارهایش را محاسبه می‌کرد، از خواندن نماز به موقع تا کم خوردن غذا          خبرگزاری فارس: برگی از دفتر خودسازی شهیده 14 ساله+عکس      به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس(باشگاه توانا)، شهید 14 ساله زینب(میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش به نام­‌های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.      خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت می‌کردند؛ زینب در سال 1359 به رغم آوارگی در شهر جدید و فرصت تحصیل سه ماهه، با موفقیت پای? سوم راهنمایی را گذراند.      زینب با آن‌که در «شاهین­ شهر» غریب بود اما فعالیت­های مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیت‌های متعدد فرهنگی، برنامه‌های خودسازی را نیز لحظه‌­ای فراموش نمی­کرد. نمودار برنام? خودسازی یک هفته­ای­ این دانش‌آموز، مؤید این مطلب است.      فعالیت‌‌های مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند­ ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.      پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتح‌المبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.      برگی از دفتر خودسازی شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی»      مادر این شهید 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت می‌کند:      زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن،  خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم‌خوردن صبحانه، ناهار و شام.      دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نهیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و بی‌صدایش، به یاد گریه‌های او در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.      زینب در عمل، تک‌تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت می‌کرد.

 

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس ( باشگاه توانا ) ، شهید 14 ساله زینب (میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد ؛ پدرش به نام­‌های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.


خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت می‌کردند؛ زینب در سال 1359 به رغم آوارگی در شهر جدید و فرصت تحصیل سه ماهه، با موفقیت پای? سوم راهنمایی را گذراند.


زینب با آن‌که در «شاهین­ شهر» غریب بود اما فعالیت­های مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیت‌های متعدد فرهنگی، برنامه‌های خودسازی را نیز لحظه‌­ای فراموش نمی­کرد. نمودار برنام? خودسازی یک هفته­ای­ این دانش‌آموز، مؤید این مطلب است.


فعالیت‌‌های مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند­ ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.


پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتح‌المبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.


خبرگزاری فارس: برگی از دفتر خودسازی شهیده 14 ساله+عکس            شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی» که توسط منافقین به شهادت رسید، دفتر خودسازی داشت که هر شب کارهایش را محاسبه می‌کرد، از خواندن نماز به موقع تا کم خوردن غذا          خبرگزاری فارس: برگی از دفتر خودسازی شهیده 14 ساله+عکس      به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس(باشگاه توانا)، شهید 14 ساله زینب(میترا) کمایی به سال 1346 در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش به نام­‌های ایرانی علاقه داشت و اسم او را «میترا» گذاشت؛ وقتی او بزرگ شد، از نامش ناراضی بود و به همین خاطر آن را به «زینب» تغییر داد.      خانواده کمایی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و محاصره آبادان، به اصفهان رفتند اما برادر و خواهران زینب همچنان در آبادان مقاومت می‌کردند؛ زینب در سال 1359 به رغم آوارگی در شهر جدید و فرصت تحصیل سه ماهه، با موفقیت پای? سوم راهنمایی را گذراند.      زینب با آن‌که در «شاهین­ شهر» غریب بود اما فعالیت­های مذهبیِ خود را در آن شهر شروع کرد؛ علاوه بر فعالیت‌های متعدد فرهنگی، برنامه‌های خودسازی را نیز لحظه‌­ای فراموش نمی­کرد. نمودار برنام? خودسازی یک هفته­ای­ این دانش‌آموز، مؤید این مطلب است.      فعالیت‌‌های مذهبی زینب، مورد غضب منافقین قرار گرفته بود و این کوردلان در آخرین نماز مغرب اسفند­ ماه سال 1360 هنگام بازگشت از مسجد او را ربودند؛ سپس با گره زدن چادرش او را خفه کرده و به شهادت رساندند.      پیکر مطهر زینب، سه روز بعد پیدا شد و با پیکرهای غرقِ به خون 360 شهید عملیات «فتح‌المبین» در اصفهان تشییع و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.      برگی از دفتر خودسازی شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی»      مادر این شهید 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت می‌کند:      زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن،  خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم‌خوردن صبحانه، ناهار و شام.      دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نهیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و بی‌صدایش، به یاد گریه‌های او در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.      زینب در عمل، تک‌تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت می‌کرد.

برگی از دفتر خودسازی شهیده دانش‌آموز «زینب کمایی»



مادر این شهید 14 ساله درباره دفتر خودسازی زینب، این گونه روایت می‌کند:

زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن،  خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سوره‌های قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم‌خوردن صبحانه، ناهار و شام.


دخترم جلوی این موارد ستون‌هایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبه کارهایش جدول را علامت می‌زد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و نهیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزه‌های مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شب‌های طولانی و بی‌صدایش، به یاد گریه‌های او در سجده‌هایش و دعاهایی که در حق امام خمینی(ره) داشت.


زینب در عمل، تک‌تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت می‌کرد.







روزی جابر بن عبداللّه انصاری خدمت امام علی علیه السلام بود و آه عمیقی کشید.  امام فرمود: گوئی برای دنیا، اینگونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی ؟  جابر عرض کرد: آری بیاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم .  امام فرمود: ای جابر، تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است؛  خوردنیها و آشامیدنیها و شنیدنیها و آمیزش جنسی و سواری و لباس  1 - اما لذیذترین خوردنی عسل است که آب دهان حشره ای به نام زنبور است .  2 - گواراترین نوشیدنیها آب است که در همه جا فراوان است .  3 - بهترین شنیدنیها غناء و ترنم است که آن هم گناه است .  4 - لذیذترین بوئیدنیها بوی مشک است که آن خون خشک و خورده شده از ناف یک حیوان (آهو) تولید می شود.  5 - عالیترین آمیزش ، با همسران است و آن هم نزدیک شدن دو محل ادرار است .  6 - بهترین مرکب سواری اسب است که آن هم (گاهی ) کشنده است .  7 - بهترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست می آید.  دنیائی که لذیذترین متاعش این طور باشد انسان خردمند برای آن آه عمیق نمی کشد.  جابر گوید: سوگند به خدا بعد از این موعظه دنیا در قلبم راه نیافت.    بحارالانوار جلد 17

 

 

روزی جابر بن عبداللّه انصاری خدمت امام علی علیه السلام بود و آه عمیقی کشید.

 

امام فرمود: گوئی برای دنیا، اینگونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی ؟

 


جابر عرض کرد: آری بیاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم .

 

امام فرمود: ای جابر، تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است؛

 


خوردنیها و آشامیدنیها و شنیدنیها و آمیزش جنسی و سواری و لباس

 

 

1 - اما لذیذترین خوردنی عسل است که آب دهان حشره ای به نام زنبور است .

 

2 - گواراترین نوشیدنیها آب است که در همه جا فراوان است .

 

3 - بهترین شنیدنیها غناء و ترنم است که آن هم گناه است .

 

4 - لذیذترین بوئیدنیها بوی مشک است که آن خون خشک و خورده شده از ناف یک حیوان (آهو) تولید می شود.

 

5 - عالیترین آمیزش ، با همسران است و آن هم نزدیک شدن دو محل ادرار است .

 

6 - بهترین مرکب سواری اسب است که آن هم (گاهی ) کشنده است .


7 - بهترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست می آید.

 


 

دنیائی که لذیذترین متاعش این طور باشد انسان خردمند برای آن آه عمیق نمی کشد.

 

جابر گوید: سوگند به خدا بعد از این موعظه دنیا در قلبم راه نیافت.

 


بحارالانوار جلد 17

 

 



دانلود درد و دل های علی اکبر رائفی پور با امام زمان (عج) و همچنین وظایف شیعیان در غیبت امام عصر
(عج)
 
بسیار زیبا وشنیدنی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 
***********************************************************



 

 



نیا نیا گل نرگس




نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست



نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی


هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست




نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع

که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست




نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند


قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست




نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه


کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست




نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش


که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست




نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها


به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست




نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه


که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست




نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟


نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست




نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق


دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست




نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست


ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست




نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا


کسی برای شهادت به کربلای تو نیست




نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما


هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست




نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا


برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست




 


البته این زنها که در پشت مجله زن روز می بینیم در اروپا هم هستند و وجود دارند اما در جاهای مخصوص !! به عنوان (زن شب) این غیر از زن اروپایی است...


فقط بعضی از زنان اروپایی هستند که ما حق داریم آنها را بشناسیم.آنهایی را که فیلم ها و مجله ها و تلویزیون ها و رمانهای نویسندگان جنسی به ما نشان میدهند به عنوان تیپ کلی (زن اروپایی)به ما میشناسانند.


البته این زنها که در پشت مجله زن روز می بینیم در اروپا هم هستند و وجود دارند اما در جاهای مخصوص !! به عنوان (زن شب) این غیر از زن اروپایی است...  فقط بعضی از زنان اروپایی هستند که ما حق داریم آنها را بشناسیم.آنهایی را که فیلم ها و مجله ها و تلویزیون ها و رمانهای نویسندگان جنسی به ما نشان میدهند به عنوان تیپ کلی (زن اروپایی)به ما میشناسانند.    حق نداریم آن دختری اروپایی را بشناسیم که از 16 سالگی به صحرای نوبی به آفریقا به صحرای الجزایر به استرالیا می رود تمام عمرش را در محیط وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی به کمال و پیری درباره ی امواجی که از شاخهکهای مورچه فرستاده می شود و شاخکهای مورچه دیگر که آنرا دریافت می کنند و چون عمر را به پایان می برد دخترش کار و فکر او را دنبال می کند. این نسل دوم زن اروپایی در سن50 به فرانسه باز می گردد و در دانشگاه می گوید:<<من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علایم مکالمه ی او را یافته ام>>       حق نداریم (مادام گواشن)را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه ی افکار و مسائل فلسفی حکمت بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری (آیا این افراد را می شناسید؟؟) را در فلسفه ی یونان و آثار ارسطو پیدا کرد و با هم مقایسه نمود آنچه حکمای ما بد ترجمه کرده اند را تصحیح نمود.       حق نداریم (رزانس دولا شاپل) که بیش از همه ی علمای اسلام .و حتی شیعان و کباده کشان ولایت علی و مدعیان معارف علوی او یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی نژاد با دوری از جو فرهنگی اسلام و زمینه ی تربیتی و اعتقادی شیعی از آغاز جوانی زندگیش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند....  درست ترین خطوط سیمای علی لطیف ترین موجهای روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشه او را یافت و رنجها و تنهایی ها و شکست ها و هراسها و نیازه ی او را برای بار نه تنها علی بدر وحنین که علی محراب و شب و چاههای بیرون مدینه را نیز پیدا کرد ونهج البلاغه او را.این دختر کافر جهنمی که هم آنچه علی به قلم آورده است پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه های خطی و پنهان اینجا و آنجا همه را گردآورد و خواند ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین نوشته هایی را که درباره ی کسی از یک قلم جاری شده است درباره ی علی نوشت و اکنون چهل و دو سال است که لحضه ای سر از اندیشه و تامل و کار و تحقیق برنگرفته است.        ما حق نداریم دوشیزه (میشن) را بشناسیم که در اشغال پاریس بوسیله ی نازی ها از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه هایی چنان کاری به ارتش هیتلری زد که دو بار غایبانه به مرگ محکوم شد وبا اینکه خود یهودی است انسان بود و آزادی را در اوجی می فهمید که اکنون در صف <<فداییان فلسطینی>> علیه صهیونیسم می جنگد.        ما حق نداریم هزاران دختر پاریسی را که دوشادوش مجاهدان الجزایری بی نام و نشان و بی انتظار پاداشی دنیوی یا ثواب اخروی در سازمانهای مخفی سنگرهای کوهستانی و قلب پایگاه های جنگلی از سینه ی صحرای آتش ریز صحرای الجزایر تا زیزمین ها و پناهگاه های شهر شهوت و شراب پاریس علیه استعمار فرانسه و قداره بندی چون ژنرال دوگلوسوستل و سالان و آرگو چنگیدند و از شکنجه های هولناک را و شهادتهای شکوهمند را در راه آزادی ملتی بیگانه استقبال کردند.        ما حق ندارم که (آنجلا) دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی را که دو ملت اسیر چه می گویم؟ همه ی مردم آزاده ی جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته اند را بشناسیم و بدانیم که زن فرنگی نه آنچنان که آقایان محترم مسعودیها و فرامرزیها ] مسئولان قبل از انقلاب مجله زن روز [ به نام ((زن روز)) اروپا به اطلاع بانوان ما می رساننند......تا آنجا پیش رفته که به تجسم ایده آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.......یک بار ندیدیم از دانشگاه کمبوریج یا سوربن یا هاروارد عکس بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می آیند و چگونه می روند.  چگونه در کتابخانه ها بر روی نسخه های قرنهای چهارده و پانزده اروپا و الواحی که از2500تا سه هزار سال پیش در چین پیدا شده یا روی نسخه ای از قرآن نسخه هایی از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت از صبح تا شب خم می شوند بی انکه تکانی بخورند و چشم به این سو آن سو بدوانند تا کتابدار کتاب را نمی گیرد و عذرشان را نمی خواهد سرشان از روی کتاب برداشته نمی شود.      منبع :  کتاب (فاطمه فاطمه است)   اثر دکتر علی شریعتی


    حق نداریم آن دختری اروپایی را بشناسیم که از 16 سالگی به صحرای نوبی به آفریقا به صحرای الجزایر به استرالیا می رود تمام عمرش را در محیط وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی به کمال و پیری درباره ی امواجی که از شاخهکهای مورچه فرستاده می شود و شاخکهای مورچه دیگر که آنرا دریافت می کنند و چون عمر را به پایان می برد دخترش کار و فکر او را دنبال می کند. این نسل دوم زن اروپایی در سن50 به فرانسه باز می گردد و در دانشگاه می گوید:<<من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علایم مکالمه ی او را یافته ام>>

     حق نداریم (مادام گواشن)را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه ی افکار و مسائل فلسفی حکمت بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری (آیا این افراد را می شناسید؟؟) را در فلسفه ی یونان و آثار ارسطو پیدا کرد و با هم مقایسه نمود آنچه حکمای ما بد ترجمه کرده اند را تصحیح نمود.


     حق نداریم (رزانس دولا شاپل) که بیش از همه ی علمای اسلام .و حتی شیعان و کباده کشان ولایت علی و مدعیان معارف علوی او یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی نژاد با دوری از جو فرهنگی اسلام و زمینه ی تربیتی و اعتقادی شیعی از آغاز جوانی زندگیش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند....


درست ترین خطوط سیمای علی لطیف ترین موجهای روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشه او را یافت و رنجها و تنهایی ها و شکست ها و هراسها و نیازه ی او را برای بار نه تنها علی بدر وحنین که علی محراب و شب و چاههای بیرون مدینه را نیز پیدا کرد ونهج البلاغه او را.این دختر کافر جهنمی که هم آنچه علی به قلم آورده است پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه های خطی و پنهان اینجا و آنجا همه را گردآورد و خواند ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین نوشته هایی را که درباره ی کسی از یک قلم جاری شده است درباره ی علی نوشت و اکنون چهل و دو سال است که لحضه ای سر از اندیشه و تامل و کار و تحقیق برنگرفته است.

      ما حق نداریم دوشیزه (میشن) را بشناسیم که در اشغال پاریس بوسیله ی نازی ها از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه هایی چنان کاری به ارتش هیتلری زد که دو بار غایبانه به مرگ محکوم شد وبا اینکه خود یهودی است انسان بود و آزادی را در اوجی می فهمید که اکنون در صف <<فداییان فلسطینی>> علیه صهیونیسم می جنگد.


      ما حق نداریم هزاران دختر پاریسی را که دوشادوش مجاهدان الجزایری بی نام و نشان و بی انتظار پاداشی دنیوی یا ثواب اخروی در سازمانهای مخفی سنگرهای کوهستانی و قلب پایگاه های جنگلی از سینه ی صحرای آتش ریز صحرای الجزایر تا زیزمین ها و پناهگاه های شهر شهوت و شراب پاریس علیه استعمار فرانسه و قداره بندی چون ژنرال دوگلوسوستل و سالان و آرگو چنگیدند و از شکنجه های هولناک را و شهادتهای شکوهمند را در راه آزادی ملتی بیگانه استقبال کردند.


      ما حق ندارم که (آنجلا) دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی را که دو ملت اسیر چه می گویم؟ همه ی مردم آزاده ی جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته اند را بشناسیم و بدانیم که زن فرنگی نه آنچنان که آقایان محترم مسعودیها و فرامرزیها ] مسئولان قبل از انقلاب مجله زن روز [ به نام ((زن روز)) اروپا به اطلاع بانوان ما می رساننند......تا آنجا پیش رفته که به تجسم ایده آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.......یک بار ندیدیم از دانشگاه کمبوریج یا سوربن یا هاروارد عکس بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می آیند و چگونه می روند.

چگونه در کتابخانه ها بر روی نسخه های قرنهای چهارده و پانزده اروپا و الواحی که از2500تا سه هزار سال پیش در چین پیدا شده یا روی نسخه ای از قرآن نسخه هایی از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت از صبح تا شب خم می شوند بی انکه تکانی بخورند و چشم به این سو آن سو بدوانند تا کتابدار کتاب را نمی گیرد و عذرشان را نمی خواهد سرشان از روی کتاب برداشته نمی شود.



منبع :  کتاب (فاطمه فاطمه است)   اثر دکتر علی شریعتی




 

 

برچسب‌ها: زن اروپایی از نظر دکتر علی شریعتی, دکتر شریعتی و حجاب, حیا و شریعتی, محجبه, حجاب




و تو ای خواهرم

قبل از هرچیزی دشمن از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من

این چنین باش تا مرید زینب باشی.

شهید امیر ممسنی